آقا! برات کرببلایم عطا نما
در راه عشق جام بلایم عطا نما
آقا! عنایتی بنما و فدا شدن
در راه حفظ حکم ولایم عطا نما
-----------------------------
خرداد 1390
آقا! برات کرببلایم عطا نما
در راه عشق جام بلایم عطا نما
آقا! عنایتی بنما و فدا شدن
در راه حفظ حکم ولایم عطا نما
-----------------------------
خرداد 1390
کاشکی فاصله ها این همه تعبیر نداشت
اذن پابوسی تو حکمت و تقدیر نداشت
کاش این آینه هر لحظه نشانم می داد
که دعا در حرمت حاجت تفسیر نداشت
صحن هایت همه در حال قیامند و قعود
این نمازیست که جز نام تو تکبیر نداشت
زینب همان کسی ست که دل برده از حسین
بانوی اول دنیا و خواهر سلطان عالمین
زیبنده ی علیست چنین دخت اطهری
او بهر مادر خویش هم کند مادری
از هر کرانه لطف خدا را از او ببین
یک دم بیا و بر در این ذو العطا نشین
شده بی رمق چشم پر ابر من
به پایان رسیده دگر صبر من
مرا از درش رانده آقای من
شود همره این غصه تا قبر من 1و2
-----------------------------
1- ماجرای این شعر برمی گردد به داستان سفر به مشهد مقدس که البته موفق به رفتن نشدم و از ناراحتی این دوبیت عنایت شد.
2- بهمن 1389
رسید ماه محرم دلم دوباره گرفت
دلم ز دیدن آن بوریای پاره گرفت
به نام نامی دلبر دوباره شور تو را
شکسته قلب نحیفم به یک اشاره گرفت
-------------------------------------
آذر 1389 / ذی الحجه 1431
ما از ازل گدای در خانه ات شدیم
خود یک نظر نمودی و دیوانه ات شدیم
تو شمع گشته ای که دل مهر نشکند
باعث شدی که ما همه پروانه ات شدیم
کل فرشتگان همه اقرار می کنند
ما نیز مست باده و پیمانه ات شدیم
سلام من به تو الا شهید حق نما حسین
الا تو عشق عالمین، عزیز کبریا حسین
جهنمی ترین کلاغ رو سیاه تو منم
بیا دمی به این کلاغ خود نظر نما حسین
مرا امید یک نگاه تو همیشه باور است
توسلم به دست با کرامت شما حسین
من مشتعل از عشق توام حضرت ساقی!
لبریز نما جام من از باده ی باقی
" دل در طلب عشق تو دیوانه ترین است " (کلیک کنید)
این حرف دلم حرف زمان است و زمین است
بر نامه ی جرمم ز کرم چشم بپوشان
اذنم بده یک دم برسم بر در جانان
من در تلألؤ تو تسلا گرفته ام
از تو نشانه های تولا گرفته ام
من سرخوشم که حکم غلامی و نوکری
از دست با کفایت لیلا گرفته ام
هر دم که نام تو به سر ذهنم آمده
راهی ز فرش تا سوی بالا گرفته ام
ما به عشق حیدر تو بردیم پناه
داریم به این گفته ی خود سیل گواه
این جمله به نام مرتضی ختم شود
" لا حول و لا قوة إلا بالله "
---------------------------------
1389 / 1431