دل برید او ناگهان از دار فانی پر کشید
با سرودی جان نواز و آسمانی پر کشید
بر ندای ایزدی لبیک گفت و دیده بست
با دلی غمدیده از نامهربانی پر کشید
یاد یاران سفر کرده دلش را می فشرد
عاشقانه سوی آن یاران جانی پر کشید
دل برید او ناگهان از دار فانی پر کشید
با سرودی جان نواز و آسمانی پر کشید
بر ندای ایزدی لبیک گفت و دیده بست
با دلی غمدیده از نامهربانی پر کشید
یاد یاران سفر کرده دلش را می فشرد
عاشقانه سوی آن یاران جانی پر کشید
صد مژده تو را یارا، عید رمضان آمد
فرخنده سعید فطر، فطریه ی جان آمد
سی روز بُدی روزه، احسنت بر این کارت
زین کار نکو مزدت، از سوی جنان آمد
بخشید خدا جرمت، ره توشه از این برتر؟
بین نامه ی اعمالت، چون برف گران آمد
میخوام بگم برای تو، از هستی رفته به باد
از اون کرامتی که شد، نصیب من خیلی زیاد
یادم میاد تو هیئتا، تو روضه ها، تو گریه ها
این حرفو می زدم به تو، خدا کنه یادت بیاد
قسم به جون کفترات، که باوفاتر از من اند
منو ببر به کربلا، که جون داره به لب میاد
از تو آموختم این گونه گفتن را:
سلام ای ابر بهاران، سلام بر ریزش باران
از تو آموختم این گونه دیدن را:
عجب نگاه دقیقی! چه جویبار رقیقی!