شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوکوهه» ثبت شده است


من نه، پدرم می گفت؛

می گفت: « دوکوهه که می روی بیکار نباش! »

پرسیدم: « چه کنم؟ »

گفت: « راه برو؛ میان ساختمان ها قدم بزن؛ بگرد دنبال آن چیزی که دوکوهه را دوکوهه کرد... »

وقتی رسیدیم به دوکوهه قرار گذاشتم حرف بابایم را زمین نزنم و شروع کنم به قدم زدن...

ابتدا فقط  راه رفتم.

کمی که گذشت جرأت پیدا کردم این ماجرا را با بزرگتری درمیان بگذارم. اما جالب بود که او هم گفت:

« قدم بزن و بگرد دنبال همان چیزی که بابایت گفته... »

شاکی شدم. سماجت به خرج دادم و زنگ زدم به بابایم:

- بابا! سلام. بابا! دنبال چه چیزی باید بگردم؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۲۴
یاحق