شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

من نه، پدرم می گفت...

پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ب.ظ


من نه، پدرم می گفت؛

می گفت: « دوکوهه که می روی بیکار نباش! »

پرسیدم: « چه کنم؟ »

گفت: « راه برو؛ میان ساختمان ها قدم بزن؛ بگرد دنبال آن چیزی که دوکوهه را دوکوهه کرد... »

وقتی رسیدیم به دوکوهه قرار گذاشتم حرف بابایم را زمین نزنم و شروع کنم به قدم زدن...

ابتدا فقط  راه رفتم.

کمی که گذشت جرأت پیدا کردم این ماجرا را با بزرگتری درمیان بگذارم. اما جالب بود که او هم گفت:

« قدم بزن و بگرد دنبال همان چیزی که بابایت گفته... »

شاکی شدم. سماجت به خرج دادم و زنگ زدم به بابایم:

- بابا! سلام. بابا! دنبال چه چیزی باید بگردم؟



- من که بهت گفته بودم؛ بگرد دنبال آن چیزی که دوکوهه را دوکوهه کرد...

- بابا جان، سر کار گذاشتید مرا؟ اگر منظورتان را فهمیده بودم دوباره زنگ نمی زدم که...

- ببین، اگر میخواهی به این زودی دلسرد شوی بی خیال شو...

- نه، دلسرد نشده ام؛ شاید لقمه ای که برایم گرفته اید کمی بزرگ تر از دهانم باشد؟

- شاید که نه؛ حتماً همین گونه است. به همین خاطر است که می گویم باید بگردی...

- کمکم نمی کنید؟

- فقط بدان که دنبال در و دیوار نباید باشی! همین...

- ای بابا! مشکل شد دوتا! باشد؛ ممنون...

- منم دعا کن پسرم؛ خداحافظ...

و این التماس دعا کار داد دستم؛ آخر او بی خود و بی جهت به کسی التماس دعا نمی گفت...

...

امروز، هنوز که هنوز است، وقتی می روم دوکوهه، مدام می گردم. البته چیزهایی دستگیرم شده و فهمیده ام آن چیزی که دوکوهه را دوکوهه کرد، همان چیزی است که فکه را فکه، شلمچه را شلمچه، طلائیه را طلائیه، چه می دانم، اروند را اروند کرد؛ اما آن چیز چیست، هنوز نفهمیده ام.

آخر اگر فهمیده بودم که حال و روزم اینگونه نمی ماند.

البته گاهی شمیمی از آن بر مشام جانم می رسد. ولی آن قدر مستم می کند که فهم و درکم در آن لحظات، به قول رفقا، می روند دنبال بازیشان...

حال امروز تو را در جست و جوی خویش شریک می کنم، شاید زودتر برسم با آن چیزی که دوکوهه را دوکوهه کرد...

التماس دعا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی