امشب از سمت دلم دارم سخن
همچو اشک دیده می بارم سخن
امشب از قلبی شکسته، بی نوا
می زنم دم عاشقانه با شما
روزگاری صحبتم بوی تو داشت
دست هایم ره به گیسوی تو داشت
امشب از سمت دلم دارم سخن
همچو اشک دیده می بارم سخن
امشب از قلبی شکسته، بی نوا
می زنم دم عاشقانه با شما
روزگاری صحبتم بوی تو داشت
دست هایم ره به گیسوی تو داشت
الهی صحبتی آغاز کردم
به نامت دفترم را باز کردم
پریدن ها به امداد تو ممکن
تلاطم ها به فریاد تو ممکن
ثمن بخشی گدای بی نوا را
جدایی افکنی اهل ولا را
سخن آغاز می گردانم امشب
برایت روضه ها می خوانم امشب
سرودی از فضای بی کسی، غم
سخن از غصه های می رانم امشب
دوباره آمدم بهر انابه
قبولم کن خدا! مهمانم امشب
برای آن که خیالی گناه دارد، نه
برای من که گنه کارم و خطا کارم
تو برتری ز توهم، تو برتری ز خیال
تو برتری ز هر آنچه به چنته ام دارم
منی که در دم غفلت که نه، به هر وقتی
گناه کرده ام و بند قید تکرارم
بارالها ای تو ستار العیوب!
ای همانکه هست غفار الذنوب!
ای امید ناامیدان ای خدا!
ای پناه بی پناهان ای خدا!
ای رحیم با صفا و با وفا!
لطف کن رحمی بر این بنده نما
سوز سینه ام را به گمانم اثری نیست
انگار که از رحمت و بخشش خبری نیست
این بنده ی پر جرم و گنه را به گمانم
از سوی خدا رحمت و عفو دگری نیست
سوزانده ام آن باغ که برپا بنمودم 1
جز جرم و خطا باغ دلم را ثمری نیست
برکام وجودم همه لذت بنشسته
آه این همه ذهر است و لیکن شکری نیست
نیمه شب شد کار دل آغاز شد
دفتر اعمال من یک بار دیگر باز شد 1
بر دلم بانگ "خدایا بازهم من آمدم"
با نوای توبه در وقت دعا هم ساز شد
صوتی از سمت عبادتگاه حق آید به گوش
بنده ات بار دگر آماده ی پرواز شد
در رحمت ز روی لطف باز است 1
دوباره آمدم بهر انابه
بگویم با خدایم این خطابه
دوباره بار جرم و روسیاهی
دوباره ناامید از من نگاهی
دوباره معصیت کردم خدایا!
خطا کردم، خطا من، بارالها!
رو به درگاه خدا آورده ام
کوله باری از خطا آورده ام
نزد آن بنده نواز مهربان
ذکر من هر لحظه شد " یا الامان "
بس گناه و معصیت کردم خدا
بس خطا کردم، خطا کردم، خطا
بارها قلب تو را بشکسته ام
بارها عهد و وفا بشکسته ام