میزبانی
با نفس هایم برایت روضه خوانی می کنم
با دلم از مقدمت من میزبانی می کنم
هر نفس از عشق تو دم می زنم بی حد و مرز
بی تو این دنیا تمامی بوته های خار و هرز
مادرت زهرا وجودم، اقتدایم، حاصلم
اذن مادر گفتنم را هدیه دادی بر دلم 1
« ای پس از سوء القضا حسن القضا » 2 ی عالمین
روضه ات آغاز گشته نزد عباس و حسین
نیمه شب بود و تو مأوای نمازی داشتی
دست خود را بر قنوت عشق بازی داشتی
ناگهان قابیلیان بار دگر همدم شدند
در نماز شب به درب خانه ات آتش زدند
در میان دود و آتش ذکر می گفتی حزین
جانمازت را کشیدند و فتادی بر زمین
ریسمان بر دست تو بستند، واویلای من
بی عبا و بی ردا بردند، واویلای من
آن قدر بی رحم بودند و دنی نامردمان
پابرهنه سوی قصرت می کشیدند؛ ألامان
نانجیب آن دم جسارت ها نمود و داد زد
بر سر فرزند زهرا بی ادب فریاد زد
ناسزا گفت و به مولایم اهانت ها نمود
گو که جرم و اشتباه بضعة الزهرا چه بود؟
مست بود و قصد استشهاد آن فرزانه کرد
آتشی از بغض خود بر دامن پروانه کرد
دست خود بر قبضه ی شمشیر تا از کینه برد
ناگهان خشم دلش را آن پلید از سینه برد
اشک از چشمان آن ملعون روان شد ناگهان
از خجالت صورتش بنهاد بر پای آن زمان
عذر مستی برد تا مولای ما عفوش کند
از می جود و کرم بار دگر مستش کند
از کرم آقای ما اشک از جمال او برفت
رحمتش را کرد ارزانی و این غمنامه گفت
زین پس ار تو قصد بنمودی که با ما دم زنی
تو مباد آرامش طفلان من بر هم زنی
گر کسی را می فرستی تا که بر ما سر زند
این یهودی را مگو تا حکم را اجرا کند
این یهودی ناسزا سرداد و قلبم را فسرد
نام زهرا مادرم را با بیانی زشت برد
مادرم دیباچه ی پاکیست و دریای نور
فکر بد هم از شمیمش باد دور
آیه ی تطهیر در وصفش همی نازل شده
با دم او حرز هم آلوده ای باطل شده
رفت مولا با صلابت سوی بیت خویشتن
دوستانش غرق شادی، دشمنان غرق محن
ناگهان پرسید از منصور اطرافی او
کاین چه کاری بودی کردی، زود رازش را بگو
گفت وقتی دست بر شمشیر بردم ناگهان
صورتی همچون پیمبر آمد اندر جمعمان
گفت گر با او چنین رفتار کردی وای تو
میزنم برهم تمام ملک بی پهنای تو
عرضه ام این است که یا رحمة للعالمین
ای رسول مهربان! ای غمزه ات شور آفرین!
یک سوالی دارم آن را عرض می دارم همی
پاسخی بنما عطا ای اقتدای عالمی
اینچنین اینجا به یک شمشیر بر هم ریختی
آمدی و فتنه و تزویر بر هم ریختی
کربلا آیا ندیدی نیزه ها را بی حساب
می زدند آن ناکسان بر جسم پور بوتراب؟
تیرها دائم به سوی پیکرش پرواز کرد
سنگ ها هم ره به سوی شاه عالم باز کرد
علقمه آیا ندیدی چشم و تیر و نیزه را
یک عمود آهنین و دست هایی را جدا؟
هرچه زهرا گفت: فرزندم، عزیزم، می زدند
هر نفس، هر لحظه، هر ثانیه، هر دم می زدند
.... 3
------------------------------------------------
1- امام صادق (ع): هر کس محبت مادر ما را در دل داشته باشد، می تواند مادر ما را مادر صدا بزند.
2- دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستی هستی فزا
دیده بگشا ای پس از سوء القضا حسن القضاء
دیده بگشا از کرم رنجور دردستان علی (ع)
بهر مروارید غم گنجور مردستان علی (ع)
علی معلم دامغانی
3- مهر 1390 / شوال 1432 - شهادت حضرت؛ در کربلای معلی
اجرای همین شعر در محفل بهشت (هیئت الرضا ع): ببینید