منای آدمیت
خون می چکد ز دست حقوق بشر، چرا؟
داغی نشسته بار دگر بر جگر، چرا؟
آری شرف دوباره به تقصیر برده شد
برپا منای آدمیت، سر به سر، چرا؟
کوهی بنا ز کشته ی طفل و جوان و پیر
کز هر خطا و جرم و گنه بی خبر، چرا؟
کوچه به کوچه خشم و خشونت چه کرده است
کشته به روی کشته هزاران نفر، چرا؟
ای مسلمین به زیر گلو تیغ کینه است
آخر نشسته اید چرا بی شرر، چرا؟
در برمه 1 مسلمین به جفا کشته می شوند 2
از این سکوت ناله زند چشم تر: چرا؟
در کنج عافیت به چه دلخوش نشسته ایم
در شب نشسته منتظران سحر، چرا؟ 3
باید غریو زد که دگر تیرگی بس است
مظلومیت چرا و سکوت و ضرر، چرا؟ 4و5
-----------------------------------------
1- نام دیگر میانمار است.
2- به تصحیح شاعر گرانقدر، جناب آقای میلاد عرفان پور (دیگری) این مصراع جایگزین شده است:
دراین مصیبت از چه توان گفت جز دریغ
از این سکوت ناله زند چشم تر: چرا؟
3- این بیت هم هدیه ای از جناب آقای میلاد عرفان پور (دیگری) به این غزل افزوده شده است.
4- در محکومیت کشتار مسلمانان مظلوم میانمار؛ این سروده در فراخوان شعر انتصار (کلیک کنید) که از سوی مؤسسه ی شهرستان ادب برگزار می شود نیز به نمایش در آمده است. (کلیک کنید)
5- مرداد 1391 / رمضان الکریم 1433