شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۸۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است


من ز داغ دوری ات گریان شدم

من از این غصه همی نالان شدم

 

زینب ای آیینه ی داغ و إلم!

هر چه گویی، جان من! من آن شدم

 

سینه ات مجروح زخم غصه هاست

از تب این غصه ها سوزان شدم

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۱۰
یاحق



زینب همان کسی ست که دل برده از حسین

بانوی اول دنیا و خواهر سلطان عالمین

 

زیبنده ی علیست چنین دخت اطهری

او بهر مادر خویش هم کند مادری

 

از هر کرانه لطف خدا را از او ببین

یک دم بیا و بر در این ذو العطا نشین

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۵۸
یاحق

 

 

 

بین این بی صفتان رنگ و نشان باید سرخ

پیرهن ها ز دم 1 حق طلبان باید سرخ

 

اشک از دیده ز این غصه همی باید ریخت

چشم از شدت این آب روان باید سرخ

 

سخن تند من آتش به دلت خواهد زد

سر سبزم هم اگر هست، زبان باید سرخ 2

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۸
یاحق

وارث مستضعفان - شاعرانه


دوباره از تو سرودن قلم به دستم داد

و قاف قافیه ها عاقبت شکستم داد

 

دگر هوای دلم مبتلای آمدن است

و سهم روز و شبم ناله بر غمت زدن است

 

غم تو « سیصد و سیزده » نفر علمدار است

غم تو عادت ما بر نبودن یار است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۳۵
یاحق




ای که دل از باده تهی کرده ای

جام می ام را ز چه رو برده ای؟

 

گر تو ز این عیش فراری شدی

پس ز چه رو سرکه ز خون خورده ای؟

 

--------------------------------------

اسفند 1389

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۹
یاحق



شده بی رمق چشم پر ابر من

به پایان رسیده دگر صبر من

 

مرا از درش رانده آقای من

شود همره این غصه تا قبر من 1و2

 

-----------------------------

1-  ماجرای این شعر برمی گردد به داستان سفر به مشهد مقدس که البته موفق به رفتن نشدم و از ناراحتی این دوبیت عنایت شد.

 

2-  بهمن 1389

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۶
یاحق



سخن عشق ...، همان را که تو گفتی حافظ

من شدم واله آن تا که تو گفتی حافظ

 

چه شد آن وعده که گفتی که می آید آخر؟

چه شد آن قصه ی زیبا که تو گفتی حافظ؟

 

« نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد » 1

پدرم گفت چنین یا که تو گفتی حافظ؟

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۷
یاحق


درد بی درمان خود را چه کنم مهدی جان؟

بغض این چشمان خود را چه کنم مهدی جان؟

 

غم هجر تو که درمان شدنی نیست عزیز!

نفس بی وجدان خود را چه کنم مهدی جان؟

 

این تو و این سخن سوخته 1 و این دل من

حرف همراهان خود را چه کنم مهدی جان؟

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۵
یاحق


تا روز آخرم گله دارم ز دست تو

ای گوشواره ام! گله دارم ز دست تو

 

او می کِشد تو رهایم نمی کنی

ای هدیه ی پدرم گله دارم ز دست تو

 

-------------------------------------

دی 1389 / صفر 1432

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۴۶
یاحق


شکر ایزد را که بارانی شدیم این روزها

باز ثابت شد که ما را دوست می دارد خدا

 

این گناهانی که ما این لحظه ها داریم را

باز نادیده گرفت آن مهربان باوفا

 

حال ماییم و دوباره صحبت عصیان و اثم

حال ماییم و سخن از زشتی کردارها

 

--------------------------------------

دی 1389 / صفر 1432

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۴۱
یاحق