شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۷۱ مطلب با موضوع «آزاد» ثبت شده است

گلایه

گلایه می‌کنم از قدر ناشناسی‌ها

شکستن دل دلدار و ناسپاسی‌ها

 

از اینکه هرچه ز عمرم گذشت اما باز

نشد کم از دل من سوز دل هراسی‌ها

 

گلایه می‌کنم از تهمت و توهم شوم

گلایه می‌کنم از بازی سیاسی ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۹
یاحق

خورشید بی غروب

 

ای به نور هدایتت امروز
همه در انتظار صبح سپید
السلام علیک روح الله
السلام علیک یا خورشید

با تو شب‌های بی‌فروغ زمین
ناگهان روز تازه‌ای دیدند
انقلابی شد آسمانِ خیال
به جهان نور ربنا تابید

صفحه صفحه عبور در تاریخ
حال ما را عجیب می‌گیرد
تو به تاریخ ما دوباره زدی
رنگی از افتخار، رنگ امید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۲
یاحق

قصه ما

دلم می‌خواست چهره‌ای برایت تصویر کنم و در چشمانت، خیره بمانم و بنویسم از دیروز و امروز و فردایت. بیا و حالا که نمی‌شود تو را در یک قاب محدود کرد، دستانم را بگیر و با خودت به سفر ببر. سفری به ماجرای پر فراز و نشیب «ما» شدنت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۲۴
یاحق

قمر در عقرب - شاعرانه


اوضاع من از قمر در عقرب بد تر

روزم شده از سیاهی شب بد تر

 

صابون به دلم زدم که امشب شادم

اما شده امشبم ز دیشب بد تر

 

---------------------------

 

تیرماه 94

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۱۹:۱۷
یاحق

چراغانی - شاعرانه


 

آتشکده‌ی مرا گلستانی کن

آیین مرا خودت مسلمانی کن

 

این خانه بدون تو پر از تاریکی ست

برخیز و دل مرا چراغانی کن

 

---------------------------

 

تیرماه 94

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۱۹:۱۰
یاحق


یک چند وبال گردنم بودی، دست

سرویس دماغ و دهنم بودی، دست

 

زن نیست مرا که از عذابش نالم

لکن تو خودت همان زنم بودی، دست

 

--------------------------------------

بهمن 1393

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۰:۵۳
یاحق

کینه


دنیا دگر حال و هوایش دیدنی نیست

این میوه گندیده ست، دیگر چیدنی نیست

 

آلوده به خون عزیزان گشته دنیا

این دست پر چرک و مرض بوسیدنی نیست

 

دیگر عمو فیروزهای جشن نوروز

لحن صدا و رنگشان خندیدنی نیست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۳
یاحق

استهلال


ای کاش می شد یک شبه از خویش رد شد

با هرکه در اطراف این دل هست بد شد

 

ای کاش میشد بر مسیر دیده تا دل

وقت ورود مهر هر دون مایه سد شد

 

این روزها باید شبیه یک جزامی

ناخواسته محکوم به حبس ابد شد

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۶
یاحق

عجیب خسته ام از عمر خویش کاری کن

در این مصاف بیا و دوباره یاری کن

 

به حال خسته ی من یک نظر کن و بنشین

به حال خسته ی من عاجزانه زاری کن

 

چقدر حبس ابد بی تو سخت می گذرد

مرا از این خود بی فایده فراری کن

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۴
یاحق
خداحافظی
 
این غزل رو تقدیم می کنم به بچه های خوب دبیرستان رشد، که سه سال، شبانه روز با هم بودیم و برادرانه، کنار هم عمر سپری کردیم و حالا، دست روزگار، دارد ما را به خواندن غزل خداحافظی مجبور می کند:
 

سلامی به سردی وقت خداحافظی

 

به تن دارم این دفعه رخت خداحافظی

 

 

 

نگردی مبادا مکدر ز حال فراق

 

تکان دادم از دور دست خداحافظی

 

 

 

چرا کار ما عاقبت شد چنین غصه دار

 

رسیدن به گفتار سخت خداحافظی -

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۱۵
یاحق