شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۳۹۰ مطلب با موضوع «نظم» ثبت شده است



بس کنید این سرگرانی را!


دل به دست هرچه میدادید دیگر نه!

حس کنید این جاودانی را


این پیام تا ابد بیدار فانی را:


« چشم ها را باید شست »

« جور دیگر باید دید » زندگانی را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۰
یاحق



 

تصوّری که تو داری، آرامش دریاست!

لیک بدان که میسوزد

بی نقاب و پرده، جمال آنکه پی نور است

از شمس روی تو...

او پی عشق آدم و حوّاست...!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۱
یاحق


بارالها ای تو ستار العیوب!

ای همانکه هست غفار الذنوب!


ای امید ناامیدان ای خدا!

ای پناه بی پناهان ای خدا!


ای رحیم با صفا و با وفا!

لطف کن رحمی بر این بنده نما



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۵
یاحق


شب میلاد شه و سرور کل کائنات

صاحب حلم و درایت سید حسن الصفات


همره جمع ملائک توی عاشق بفرست

به امید فرج فرزندش یک صلوات


----------------------------------------------

1388

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۷
یاحق
بیرق - شعری از حسین رضائیان

 

باری دلم از غصه ی یاران شده رنجور

خواهم سخنی گویم از آن جمال پر نور

 

آن چهره که خورشید غلام و دست بوسش

وان خرقه که انگار بود رخت عروجش

 

آن کس که بوَد زنده نه از حیث نظرها 1

روی سوی خدا با دل خود کرد سفرها 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۹
یاحق


خیالم گشت راحت، رفتم از یاد

هر آنچه داشتم هم رفته بر باد


قسم بر دوستی بر باوفایی

امان از بی وفایی، داد و بیداد


-----------------------------------

بهار 1387

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۰
یاحق

آن شب دگر آقا نتوانست بماند

بر مصیبت برادرش روضه بخواند


او اشک همی ریخت برای غم عباس

آن کس که بشد مست ز صهبای گل یاس


فرمود دگر توان بر صبر ندارم

عباس گلم بود، گل باغ و بهارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۶
یاحق

عباس یل ام بنین پشت و پناهم 

آن میر و سپهدار حرم و تکیه گاهم


آن بت شکن " باب حوائج " 1 به دو عالم 

آن گل که شده مایه ی عز و افتخارم


آن ساقی عطشان که نخورد آب و بشد آب

ناگاه بگفتا یا اخا مرا تو دریاب


شمشیر زنان، ناله کنان، شدم به سویش

آن وقت بدیدم که شکسته بُد سبویش 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۹
یاحق

دوش از طلب عشق و محبت تو مولا

دستم به طلب بود سوی عالم بالا


دل خواست سخن از تو بگوید به دو عالم

بگرفت مدد از در انگشتر خاتم 1


گفتم به سخن آمده ام بهر علمدار

آن ساقی بی دست تو، آن میر و سپهدار 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۶
یاحق
باران - شعری از حسین رضائیان


دل در طلب عشق تو دیوانه ترین است
غم در بر این درد چه بسیار حزین است

ای یوسف بازار دلم بهر من این اشک
چون گوهر نایاب به انگشت نگین است

خواهد رسد آن روز که از عشق بمیرم
دل منتظرت مانده و جسمم به زمین است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۰
یاحق