مدح حضرت عباس (ع) - بند اول
دوش از طلب عشق و محبت تو مولا
دستم به طلب بود سوی عالم بالا
دل خواست سخن از تو بگوید به دو عالم
بگرفت مدد از در انگشتر خاتم 1
گفتم به سخن آمده ام بهر علمدار
آن ساقی بی دست تو، آن میر و سپهدار
لطفی کن و می ریز به جام سخن من
بنما تو دوار رنج و غم و این محن من
دانم که نی ام لایق این مهر و عنایت
اما بود آرزوی دل شوم فدایت
من هیچ ندانم ز بلندای نگاهش
خود بوده ای اما به جمال او گواهش
حالا که چنینی و چنینمش ای ارباب!
در گفتن شعر بهر او مرا تو دریاب
در این سخنان بودم و می گفتم از این عشق
انگار شنیدم سخنی زاز برترین عشق
فرمود مرا ای که طلب داری و مستی!
دربند و گرفتار و غمین چرا نشستی؟
این بند به اتمام رسان تا که چنین باد
من شرح غمی کنم که غصه بیش از این باد
باور نکند رضی این مهر و عنایت
آخر نبود وُ را به این لطف لیاقت 2
------------------------------
1- منظور حضرت أباعبدالله الحسین (ع) است.
2- بهار 1387