شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

بیقراری

دوشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۵ ق.ظ

خندیدنی

 

آسمان تیره و تار است، چه ظلم روشنی

بشنوید این قصه را، این قصه ی بشنیدنی

 

قصه ی تاریکی هفت آسمان و عرش و فرش

قصه ای از آن چه روزی بوده در شب دیدنی

 

از عزای عالم معنا روایت می کنم

آن مصیبت که پس از وقت عظیمی ماندنی

 


دختری در انتظار بوسه از روی پدر

یا که در خوابی عمیق، آماده ی دل کندنی

 

تیر بود و نیزه بود و دشنه و یک جسم پاک

کی بود از روی زین افتادنی خندیدنی؟

 

شیهه ی اسبی زنان را دل پریشان می کند

ای دل از چه سوی آن جا دم به دم پر می زنی؟

 

منتظر در خیمه گه قلبی صبور و آتشین

یا که بهتر، روی تل، بیننده ی جان دادنی

 

التهاب اندر دل غمدیدگان پیدا شده

چون رود به قتلگه غمدیده و نالان زنی

 

خارها در پای طفلان بی قراری می کنند

ای بمیرد زین مصیبت صد هزاران چون منی

 

تازیانه قوت عصر عترت پیغمبراست

این طرف جسمی به خون در لحظه ی جان کندنی

 

جسم بی سر بر زمین، ای داد و بیداد از زمان

روی نی رأسش بود مشغول قرآن خواندنی

 

آسمان دیگر ندارد تاب، قلبش مشتعل

ای رضی ساکت شو از این حرف ها که می زنی

 

-------------------------------------------------

 

این شعر در همان اولین سفر کربلا، در راه بازگشت سروده شده است. ماجرای آن دو مصراعی که بُلد شده برمیگردد به تحسین شاعر بزرگواری که در آن سفر همراه این حقیر بودند: جناب آقای محمد ناظمی.

 

مرداد 1387 / رجب 1429

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی