شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۱۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

گلایه

گلایه می‌کنم از قدر ناشناسی‌ها

شکستن دل دلدار و ناسپاسی‌ها

 

از اینکه هرچه ز عمرم گذشت اما باز

نشد کم از دل من سوز دل هراسی‌ها

 

گلایه می‌کنم از تهمت و توهم شوم

گلایه می‌کنم از بازی سیاسی ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۹
یاحق

زندانی

 

از دیدنت شد ناامید این چشم بارانی

چشمی که حالش را نمی‌فهمی نمی‌دانی

 

اینقدر دوریم از هم اینجا در دل تهران

انگار من در چین و تو ساکن در ایرانی

 

من در ریاضی رتبه‌ی چندین هزار اما

تو رتبه‌ی زیر صد کنکور انسانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۵۴
یاحق

فصل بهار

 

فصل‌ها می‌رود از گردش دوران به گذار

پس کجا مانده در این دور خزان فصل بهار؟

 

نو به نو می‌شود این ثانیه‌ها داغ فراق

دم به دم می‌رود از سینه‌ی عشاق قرار

 

خبری نیست چرا زانکه خبرها همه اوست؟

ز چه رو پس ننشیند گل امید به بار؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۰۷
یاحق

شش ماه

 

آمدی تا به عشق جان بدهی

تا خدا را به ما نشان بدهی

 

آمدی تا برای دل دادن

تا قیامت به ما زمان بدهی

 

آمدی تا به هر گنه کاری

وقت مردن خودت امان بدهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۲۶
یاحق

بودن تو

دوباره شوق غزل داده ای به دستانم

دوباره اشک فراقت میان چشمانم

 

تو از تبار بهاری که من به اشک دو چشم

تو را میان غزل عاشقانه می خوانم

 

قسم به لحظه به لحظه سرودنم از تو

که پای عشق تو تا روز مرگ می مانم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۷
یاحق

کرارها رفتند

 

در این مسیرِ پر خطر بسیارها رفتند

بر دارِ عشقِ مرتضی تمارها رفتند

 

مردم به خواب ناز بودند و سحرگاهان

حلاج‌ها با رقصِ خون بر دارها رفتند

 

ما غرق در آسودگی ماندیم و آنگونه

غرقابِ خون از بین ما سردارها رفتند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۱۷:۴۴
یاحق

شهید محمدجعفر حسینی

دل از تمام رفیقان بریدی و رفتی

هزار خواهش ما را ندیدی و رفتی

 

خیال میکده خوش بود از نسیم بهار

تو دست از همه عالم کشیدی و رفتی

 

در این شلوغیِ بازارِ اسفلِ دنیا

به شوق دوست محبت خریدی و رفتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۹
یاحق

بلخ بلا

 

شب یلدای من از یاد تو لبریز شده

دل من همسفر قصه‌ی پاییز شده

 

همه جا حرف خوشی، فال گرفتن، آجیل

گوش من لیک به نجوای غمت تیز شده

 

داغ دوری به خداوند مرا سنگین است

سوز سوز من با نفس چله گلاویز شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۸ ، ۱۴:۵۱
یاحق

رسید آخر روضه، دلم پر از درد است

هوای زندگی ام بی ظهور تو سرد است

 

بهار روضه به سر شد، نیامدی اما

رسید فصل خزان، برگ و بار من زرد است

 

دو ماه گریه برای نبودنت کردم

خوشم که دیده به عهد غمت جوانمرد است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۸ ، ۲۳:۳۳
یاحق

خورشید بی غروب

 

ای به نور هدایتت امروز
همه در انتظار صبح سپید
السلام علیک روح الله
السلام علیک یا خورشید

با تو شب‌های بی‌فروغ زمین
ناگهان روز تازه‌ای دیدند
انقلابی شد آسمانِ خیال
به جهان نور ربنا تابید

صفحه صفحه عبور در تاریخ
حال ما را عجیب می‌گیرد
تو به تاریخ ما دوباره زدی
رنگی از افتخار، رنگ امید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۲
یاحق